محل تبلیغات شما

امروز تو بیمارستان مسیح دانشوری

تا لام بابا رو تحویل بدم تو راهروی پاتولوژی رژه می رفتم


توی کمد هاش مثل موزه 

توده ها

جنین ها 

و خیلی دم و دستگاه های تخلیه شده از وجود بشر بود


زل زده بودم به توده ها و تومورها 

و همش فکر می کردم 

اینارو از تن و بدن کدوم بدبختی بیرون کشیدن 

 

نگاه اون جنینی می کردم 

که خوابیده و به دنیا نیومده 

سال ها باید کلی نگاه متعجب و حال بهم خورده رو تحمل کنه


آدمیزاد با این حجم از هارت و پورت 

ته تهش

خاکسترش یا سلولاش یا خاکش

توی یک قوطی جا می گیره 


و هعی فکر می کنه 

ابدیتی در کاره برای

این دنیا  


پس ولش کن

اصلا تا می تونی نوشابه بخور

پولتو هرچقدر کم یا زیاد خرج کن

هرکاری حالتو خوب می کنه انجام بده


و از هرچی آزارت میده دور شو



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها